آخرین به‌روزرسانی:

Overgrow

ˌoʊvərˈɡroʊ ˈəʊvəˈɡrəʊ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb

بیش‌از‌حد روییدن، روی چیزی را پوشانیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The garden is overgrown with weeds.

باغ پر از علف هرزه شده است.

He overgrew his older brothers.

او از برادران بزرگ‌تر خود هیکل‌دارتر شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overgrow

  1. verb grow beyond or across
    Synonyms:
    grow-over

ارجاع به لغت overgrow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overgrow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overgrow

لغات نزدیک overgrow

پیشنهاد بهبود معانی