فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Overgrow

ˌoʊvərˈɡroʊ ˈəʊvəˈɡrəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive verb - intransitive adverb
    بیش‌از‌حد روییدن، روی چیزی را پوشانیدن
    • - The garden is overgrown with weeds.
    • - باغ پر از علف هرزه شده است.
    • - He overgrew his older brothers.
    • - او از برادران بزرگ‌تر خود هیکل‌دارتر شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد overgrow

  1. verb Grow beyond or across
    Synonyms: grow-over

ارجاع به لغت overgrow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overgrow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overgrow

لغات نزدیک overgrow

پیشنهاد بهبود معانی