امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unsymmetrical

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
دارای عدم تقارن، غیرمتقارن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unsymmetrical

  1. adjective Not regular in form or outline
    Synonyms: asymmetrical, unbalanced, unequal, askew
  2. adjective Lacking symmetry
    Synonyms: unsymmetric
  3. adjective Having unsymmetrical parts or unequal dimensions or measurements
    Synonyms: anisometric

ارجاع به لغت unsymmetrical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unsymmetrical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unsymmetrical

لغات نزدیک unsymmetrical

پیشنهاد بهبود معانی