آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Matted

ˈmætɪd ˈmætɪd

معنی matted | جمله با matted

adjective

(مو و غیره) کرک، ژولیده، کرک‌شده، درهم‌برهم، حصیری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Her hair was matted and unkempt.

موهایش کرک و وز بود.

The athlete's hair was matted with sweat.

موهای ورزشکار در اثر عرق ژولیده شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد matted

  1. adjective tangled
    Synonyms:
    twisted knotted disordered tousled snarled rumpled uncombed kinky
    Antonyms:
    untangled unknotted

ارجاع به لغت matted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «matted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/matted

لغات نزدیک matted

پیشنهاد بهبود معانی