(مو و غیره) کرک، ژولیده، کرکشده، درهمبرهم، حصیری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Her hair was matted and unkempt.
موهایش کرک و وز بود.
The athlete's hair was matted with sweat.
موهای ورزشکار در اثر عرق ژولیده شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «matted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/matted