کنترلگر (شخص)، کنترلگرانه (رفتار و غیره) (اشاره به قصد کنترل یا تأثیرگذاری بر دیگران به شیوهای اغلب ناعادلانه یا خودخواهانه)
The manipulative politician used fear to gain support from the public.
این سیاستمدار کنترلگر از ترس برای جلب حمایت مردم استفاده کرد.
His manipulative behavior made it difficult for others to trust him.
رفتار کنترلگرانهاش اعتماد کردن دیگران به او را دشوار میکرد.
مربوط به دستکاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She used a manipulative technique to shape the clay into a beautiful sculpture.
او از تکنیک دستکاری استفاده کرد تا خاک رس را به مجسمهای زیبا تبدیل کند.
The surgeon's manipulative skills were crucial in performing the intricate procedure.
مهارتهای دستکاری این جراح در انجام این عمل جراحی پیچیده بسیار مهم بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «manipulative» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/manipulative