امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Manipulative

məˈnɪpjələt̬ɪv məˈnɪpjələtɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
کنترل‌گر (شخص)، کنترل‌گرانه (رفتار و غیره) (اشاره به قصد کنترل یا تأثیرگذاری بر دیگران به شیوه‌ای اغلب ناعادلانه یا خودخواهانه)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The manipulative politician used fear to gain support from the public.
- این سیاست‌مدار کنترل‌گر از ترس برای جلب حمایت مردم استفاده کرد.
- His manipulative behavior made it difficult for others to trust him.
- رفتار کنترل‌گرانه‌‌اش اعتماد کردن دیگران به او را دشوار می‌کرد.
adjective
مربوط به دست‌کاری
- She used a manipulative technique to shape the clay into a beautiful sculpture.
- او از تکنیک دست‌کاری استفاده کرد تا خاک رس را به مجسمه‌ای زیبا تبدیل کند.
- The surgeon's manipulative skills were crucial in performing the intricate procedure.
- مهارت‌های دست‌کاری این جراح در انجام این عمل جراحی پیچیده بسیار مهم بود.
پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده manipulative

  • adjective
    manipulative

ارجاع به لغت manipulative

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «manipulative» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/manipulative

لغات نزدیک manipulative

پیشنهاد بهبود معانی