گردانیدن، اداره کردن، خوب بهکار بردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Rustam wielded his sword like a champion.
رستم مثل یک قهرمان شمشیر خود را بهکار برد.
The queen wielded absolute power.
ملکه قدرت مطلق را در دست داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wield» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wield