گذشتهی ساده:
butteredشکل سوم:
butteredسوم شخص مفرد:
buttersوجه وصفی حال:
butteringشکل جمع:
buttersتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
منبع اصلی درآمد، منبع امرار معاش
اساسی
تشکرآمیز (برای میزبانی)
know which side your bread is buttered on
ارباب خود را شناختن، راه و چاه را بلد بودن
look as if butter would not melt in one's mouth
تظاهر به کمرویی کردن، کمرو و معصوم به نظر آمدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «butter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/butter