با شورواشتیاق، با علاقهی فراوان، با شوقوذوق، مشتاقانه، با دلوجان، از صمیم قلب، با تمام وجود
She talked passionately about her travels around the world.
او با شوقوذوق درباره سفرهایش به دور دنیا صحبت کرد.
He passionately believes in justice and equality.
او از صمیم قلب به عدالت و برابری باور دارد.
Behnam passionately supports his favorite football team.
بهنام با دلوجان از تیم فوتبال محبوبش حمایت میکند.
با شوروحرارت، با علاقهی آتشین، با حرارت عاشقانه، با اشتیاق جنسی بسیار، با ولع فراوان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He kissed her passionately under the moonlight.
زیر نور ماه، او را با شوروحرارت فراوان بوسید.
They embraced passionately as if they had been apart for years.
آنها با اشتیاقی سوزان همدیگر را در آغوش کشیدند، گویی که سالها از هم دور بودهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «passionately» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/passionately