فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Membership

ˈmembərʃɪp ˈmembəʃɪp

شکل جمع:

memberships

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable B1

عضویت، هموندی، اعضا

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a membership card

کارت عضویت

The membership is opposed to this idea.

اعضا با این عقیده مخالفند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This club has small membership.

این باشگاه اعضای معدودی دارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد membership

  1. noun belonging to organization; those belonging to a group
    Synonyms:
    members group company body society club associates association fellows participation enrollment

Collocations

gym membership

عضویت باشگاه، عضویت باشگاه ورزشی

membership card

کارت عضویت

ارجاع به لغت membership

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «membership» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/membership

لغات نزدیک membership

پیشنهاد بهبود معانی