فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jury

ˈdʒʊri ˈdʒʊəri

شکل جمع:

juries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

حقوق هیئت منصفه‌ی دادگاه، ژوری، (در مسابقات و غیره) هیئت داوران، داوران

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

to sit on a jury.

جزو هیئت منصفه‌ی دادگاه (دادوران) بودن

the jury returned the verdict of not guilty (or guilty).

هیئت منصفه‌ی دادگاه (دادوران) حکم برائت (یا محکومیت) را صادر کرد(ند).

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the jury is still out.

هیئت منصفه‌ی دادگاه (دادوران) هنوز رأی نداده است.

trial by jury

دادرسی با هیئت منصفه (دادوران)

the jury announced the winner.

داوران برنده را اعلام کردند.

adjective

(کاربرد) اضطراری، ناگهگانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

a jury mast

دکل اضطراری

adjective

(کشتیرانی) موقتی

verb - transitive

انتخاب محصول برای ارائه در نمایشگاه یا رویداد هنری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jury

  1. noun panel that hears legal matter
    Synonyms:
    board judges tribunal peers

ارجاع به لغت jury

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jury» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jury

لغات نزدیک jury

پیشنهاد بهبود معانی