Juror

ˈdʒʊrər ˈdʒʊərə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
عضو هیئت منصفه، داور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد juror

  1. noun member of the jury
    Synonyms: peer, hearer, juryman, jurywoman

ارجاع به لغت juror

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «juror» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/juror

لغات نزدیک juror

پیشنهاد بهبود معانی