آهسته دنبال کسی رفتن، به قطار (راهآهن) سوار کردن، کشیدن، به دنبال کشیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We entrained in Ahwaz.
ما در اهواز سوار قطار شدیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «entrain» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entrain