آخرین به‌روزرسانی:

Entrain

enˈtreɪn enˈtreɪn

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive adverb

آهسته دنبال کسی رفتن، به قطار (راه‌آهن) سوار کردن، کشیدن، به دنبال کشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

We entrained in Ahwaz.

ما در اهواز سوار قطار شدیم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت entrain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entrain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entrain

لغات نزدیک entrain

پیشنهاد بهبود معانی