Entrails

ˈentreɪlz ˈentreɪlz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

plural preposition
احشا و امعا ، اندرونه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد entrails

  1. noun internal organs
    Synonyms:
    insides internal parts innards guts vitals bowels viscera

ارجاع به لغت entrails

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «entrails» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entrails

لغات نزدیک entrails

پیشنهاد بهبود معانی