گذشتهی ساده:
budgedشکل سوم:
budgedسومشخص مفرد:
budgesوجه وصفی حال:
budgingتکان جزئی خوردن، تکان دادن، جم خوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We were unable to budge the boulder.
نتوانستیم صخره را از جایش تکان بدهیم.
We tried to change her mind, but she refused to budge.
کوشیدیم نظرش را عوض کنیم؛ ولی او سماجت کرد.
(انگلیس - عامیانه) دفتی زدن، (روی نیمکت و غیره) جا برای دیگران باز کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «budge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/budge