Deactivation

diˌæktɪˈveɪʃn ˌdiːæktɪˈveɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
بی‌اثر‌سازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deactivation

  1. noun breaking up a military unit (by transfers or discharges)
    Synonyms:
    inactivation
  1. noun the act of deactivating or making ineffective (as a bomb)
    Synonyms:
    defusing
    Antonyms:
    activation

ارجاع به لغت deactivation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deactivation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deactivation

لغات نزدیک deactivation

پیشنهاد بهبود معانی