گذشتهی ساده:
smolderedشکل سوم:
smolderedسومشخص مفرد:
smoldersوجه وصفی حال:
smoldering( smoulder ) سوختن و دود کردن، بیآتش سوختن، خاموش کردن، خفه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
A cigarette is smoldering in the ashtray.
سیگار در جاسیگاری میسوزد.
Cover the burning charcoals with ashes and let them smolder.
زغالهای سوزان را با خاکستر بپوشان و بگذار آهسته بسوزند.
He smoldered with jealousy.
از زور حسادت میسوخت.
Their enmity smouldered for several years.
آتش خصومت آنان چندین سال سوزان بود.
Her voice was calm but her eyes smoldered.
صدایش آرام بود ولی از چشمانش آتش میبارید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «smolder» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/smolder