آخرین به‌روزرسانی:

Char

tʃɑːr tʃɑː

گذشته‌ی ساده:

charred

شکل سوم:

charred

سوم‌شخص مفرد:

chars

وجه وصفی حال:

charring

شکل جمع:

chars

توضیحات:

همچنین می‌توان از شکل جمع char به‌ جای chars استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

( charr =) زغال، تبدیل به زغال کردن

noun verb - transitive adverb

برگشتن، انجام دادن، کردن، بازگشت، فرصت، کار روزمزد و اتفاقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun verb - transitive adverb

تبدیل به زغال کردن، نیم‌سوز کردن، نیم‌سوز شدن، زغال، جسم زغال

Sugar chars at 400c.

شکر در حرارت 400 درجه سانتیگراد تبدیل به زغال می‌شود.

They found his charred body.

جسد نیم‌سوخته او را پیدا کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Some of the antique objects were charred by the fire.

برخی از اشیای عتیقه در آتش‌سوزی نیم‌سوز شدند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد char

  1. verb scorch, sear
    Synonyms:
    burn singe sear scorch cauterize carbonize

ارجاع به لغت char

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «char» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/char

لغات نزدیک char

پیشنهاد بهبود معانی