گذشتهی ساده:
charredشکل سوم:
charredسومشخص مفرد:
charsوجه وصفی حال:
charringشکل جمع:
charsهمچنین میتوان از شکل جمع char به جای chars استفاده کرد.
( charr =) زغال، تبدیل به زغال کردن
برگشتن، انجام دادن، کردن، بازگشت، فرصت، کار روزمزد و اتفاقی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تبدیل به زغال کردن، نیمسوز کردن، نیمسوز شدن، زغال، جسم زغال
Sugar chars at 400c.
شکر در حرارت 400 درجه سانتیگراد تبدیل به زغال میشود.
They found his charred body.
جسد نیمسوخته او را پیدا کردند.
Some of the antique objects were charred by the fire.
برخی از اشیای عتیقه در آتشسوزی نیمسوز شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «char» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/char