با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Landmark

ˈlændmɑːrk ˈlændmɑːk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    landmarks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
نشان اختصاصی، نقطه تحول تاریخ، واقعه برجسته، راهنما

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Airplanes used the mountain as a landmark to find the airport.
- هواپیماها برای یافتن فرودگاه از آن کوه به‌عنوان نشانه استفاده می‌کردند.
- There were landmarks and barbed wire all along the border.
- در سرتاسر مرز نشانه و سیم خاردار وجود داشت.
- Khajoo Bridge is one of the most historic landmarks of Esfahan.
- یکی از تاریخی‌ترین جاهای اصفهان پل خواجو است.
- The discovery of penicillin was a landmark in the history of medicine.
- کشف پنیسیلین نقطه‌ی عطفی در تاریخ پزشکی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد landmark

  1. noun historical or notable sight
    Synonyms: battleground, benchmark, bend, blaze, feature, fragment, guide, hill, mark, marker, memorial, milepost, milestone, monument, mountain, museum, promontory, remnant, ruins, souvenir, specimen, stone, survival, trace, tree, vantage point, vestige, waypost
  2. noun turning point
    Synonyms: crisis, event, milepost, milestone, stage, watershed, waypost

ارجاع به لغت landmark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «landmark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/landmark

لغات نزدیک landmark

پیشنهاد بهبود معانی