آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ اسفند ۱۴۰۲

    Watershed

    ˈwɑːt̬ərʃed ˈwɔːtəʃed

    شکل جمع:

    watersheds

    معنی watershed | جمله با watershed

    noun singular

    نقطه‌ی عطف

    The discovery of antibiotics was a watershed moment in the field of medicine.

    کشف آنتی‌بیوتیک‌ها نقطه‌ی عطفی در عرصه‌ی پزشکی بود.

    The invention of the internet marked a watershed in communication.

    ابداع اینترنت نقطه‌ی عطفی در ارتباطات بود.

    noun countable

    جغرافیا آب‌پخشان (منطقه‌ای مرتفع که آب از آن به رودخانه می‌ریزد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The watershed provided a steady flow of water to the river.

    آب‌پخشان جریان ثابتی از آب را به رودخانه می‌برد.

    Protecting the watershed is crucial for maintaining clean water sources downstream.

    حفاظت از آب‌پخشان برای حفظ منابع آب پاک در پایین‌دست حیاتی است.

    noun singular

    انگلیسی بریتانیایی سینما و تئاتر زمان پخش برنامه‌های بزرگسالان

    The introduction of age ratings has helped ensure that inappropriate content is not shown before the watershed.

    معرفی رده‌بندی‌های سنی کمک کرده است تا اطمینان حاصل شود که محتوای نامناسب پیش از زمان پخش برنامه‌های بزرگسالان نشان داده نمی‌شود.

    It's important for broadcasters to adhere to regulations and avoid airing unsuitable material before the designated watershed.

    مهم است که شرکت‌های پخش برنامه‌ها به مقررات پایبند باشد و از پخش مطالب نامناسب پیش از زمان پخش برنامه‌های بزرگسالان تعیین‌شده اجتناب کند.

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی جغرافیا حوضه‌ی آبخیز (با مساحت ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ هکتار)

    The construction of a dam in the watershed caused significant changes to the local ecosystem.

    ساخت سد در حوضه‌ی آبخیز تغییرات قابل‌توجهی در اکوسیستم محلی ایجاد کرد.

    The pollution from nearby industries poses a threat to the health of our watershed.

    آلودگی صنایع مجاور سلامت حوضه‌ی آبخیز ما را تهدید می‌کند.

    noun

    (صفت‌گونه) حیاتی، مهم

    The discovery of a new vaccine was considered a watershed moment in the fight against the pandemic.

    کشف واکسن جدید، لحظه‌ای حیاتی در مبارزه با این بیماری همه‌گیر محسوب می‌شد.

    The assassination of Archduke Franz Ferdinand marked a watershed event that led to World War I.

    ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند رویداد مهمی را رقم زد که منجر به جنگ جهانی اول شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد watershed

    1. noun the region drained by a river system
      Synonyms:
      basin drainage basin drainage area river basin catchment area catchment basin water parting divide
    1. noun an event marking a unique or important historical change of course or one on which important developments depend
      Synonyms:
      turning point landmark

    سوال‌های رایج watershed

    شکل جمع watershed چی میشه؟

    شکل جمع watershed در زبان انگلیسی watersheds است.

    ارجاع به لغت watershed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «watershed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/watershed

    لغات نزدیک watershed

    • - waterproofing
    • - waterscape
    • - watershed
    • - waterside
    • - waterside worker
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.