امکان اجرا، عملی بودن، کارآمدی، کارایی، کارپذیری، انجامپذیری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The engineers focused on the workableness of their designs during the testing phase.
مهندسان در مرحلهی آزمایش بر عملی بودن طرحهای خود تمرکز کردند.
She questioned the workableness of the new software in a real-world environment.
او کارایی نرمافزار جدید را در یک محیط واقعی زیر سوال برد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «workableness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/workableness