کارآمدی، کارایی، کارپذیری، انجامپذیری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Their focus on workability ensured the project stayed on schedule.
تمرکز آنها بر کارآمدی باعث شد پروژه طبق برنامه باقی بماند.
We must evaluate the workability of the proposed solutions in real-world scenarios.
ما باید کارایی راهحلهای پیشنهادی را در سناریوهای دنیای واقعی ارزیابی کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «workability» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/workability