فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Work-up

wɜrkˈʌp wɜːkˈʌp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    پزشکی (بررسی کامل پرونده و وضعیت سلامتی بیمار) بررسی پزشکی
    • - a thorough work-up before starting the new job
    • - بررسی کامل پزشکی قبل از شروع شغل جدید
    • - The work-up included several blood tests.
    • - بررسی پزشکی شامل آزمایش‌های خون زیادی بود.
  • noun countable
    (چاپ) سوراخ یا لکه روی کاغذ چاپ‌شده
    • - The work-up was clearly visible on the sheet.
    • - لکه روی کاغذ به وضوح دیده می‌شد.
    • - The work-up on the sheet caused a blemish in the final print.
    • - لکه روی کاغذ باعث ایجاد نقص در چاپ نهایی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد work-up

  1. verb Form or accumulate steadily
    Synonyms: build up, build, progress, ramp-up
  2. verb Stimulate
    Synonyms: elaborate upon, refine, get up, work out, enhance
    Antonyms: discourage, dissuade

ارجاع به لغت work-up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «work-up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/work-up-2

لغات نزدیک work-up

پیشنهاد بهبود معانی