(بهسمت چیزی یا جایی) رفتن، رهسپار شدن، پیش رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Heading for the store to grab some groceries.
برای خریدن مواد غذایی به فروشگاه میرویم.
We should head for the park for a picnic.
باید برای پیکنیک به پارک برویم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «head for» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/head-for