Hotel

hoʊˈtel həʊˈtel
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    hotels
  • noun countable A1
    سفر هتل
    • - The hotel staff was friendly.
    • - کارکنان هتل رفتار دوستانه‌ای داشتند.
    • - We booked a hotel near the beach.
    • - هتلی در نزدیکی ساحل رزرو کردیم.
  • noun countable
    (انگلیسی استرالیایی) مشروب‌فروشی
    • - I'm meeting my friends at the hotel for happy hour tonight.
    • - امشب با دوستانم در مشروب‌فروشی ملاقات می‌کنم تا ساعت خوشی داشته باشیم.
    • - The hotel had a wide selection of alcoholic beverages.
    • - این مشرب‌فروشی انواع نوشیدنی‌های الکلی را داشت.
  • noun countable
    (انگلیسی هندی) رستوران
    • - We decided to have dinner at the hotel last night.
    • - تصمیم گرفتیم دیشب شام را در رستوران بخوریم.
    • - The hotel down the street serves delicious Indian cuisine.
    • - رستوران پایین خیابان غذاهای خوشمزه‌ی هندی را سرو می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد hotel

  1. noun place where one pays for accommodation
    Synonyms: auberge, boarding house, caravansary, dump, fleabag, flophouse, hospice, hostel, hostelry, house, inn, lodging, motel, motor inn, public house, resort, roadhouse, rooming house, spa, tavern

ارجاع به لغت hotel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hotel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hotel

لغات نزدیک hotel

پیشنهاد بهبود معانی