گذشتهی ساده:
vaccinatedشکل سوم:
vaccinatedسومشخص مفرد:
vaccinatesوجه وصفی حال:
vaccinatingواکسن زدن به، برضد بیماری تلقیح شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to vaccinate children against smallpox
بچهها را در برابر آبله واکسینه کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vaccinate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vaccinate