فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Vaccinate

ˈvæksəneɪt ˈvæksəneɪt

گذشته‌ی ساده:

vaccinated

شکل سوم:

vaccinated

سوم‌شخص مفرد:

vaccinates

وجه وصفی حال:

vaccinating

معنی و نمونه‌جمله

adverb

واکسن زدن به، برضد بیماری تلقیح شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

to vaccinate children against smallpox

بچه‌ها را در برابر آبله واکسینه کردن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vaccinate

  1. verb give a shot to treat or prevent disease
    Synonyms:
    treat protect prevent immunize inject inoculate mitigate variolate

ارجاع به لغت vaccinate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vaccinate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vaccinate

لغات نزدیک vaccinate

پیشنهاد بهبود معانی