ادبی (صدای) غمبار، حزنآمیز، حزنآور، حزین
The plangent melody of the violin brought tears to her eyes.
ملودی حزین ویولن، اشک در چشمانش آورد.
The plangent cries of the mourners echoed through the empty church.
نالههای حزنآور عزاداران در کلیسای خالی طنینانداز شد.
(در مورد صدا) پیچنده و پرارتعاش، پرصدا، بلند، پرطنین
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The plangent howl of the wind rattled the windows of the old house.
زوزهی بلند باد، پنجرههای خانهی قدیمی را میلرزاند.
The plangent roar of the waves
صدای پرطنین امواج
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «plangent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plangent