فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Decode

diːˈkoʊd ˌdiːˈkəʊd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    decoded
  • شکل سوم:

    decoded
  • سوم شخص مفرد:

    decodes
  • وجه وصفی حال:

    decoding

معنی‌ها

  • adverb
    کشف رمزکردن، کشف کردن
  • adverb
    گشودن رمز، برداشتن رمز
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد decode

  1. verb decipher
    Synonyms: break, clear up, crack, crack the code, decrypt, figure out, find the solution, interpret, make clear, read, solve, translate, unravel, unriddle, unscramble, untangle, work out

ارجاع به لغت decode

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decode» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decode

لغات نزدیک decode

پیشنهاد بهبود معانی