شکل جمع:
inspectorsبازرس، مفتش، بازبین، (افسر پلیس) معاون کلانتر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He held the rank of Chief Inspector.
وی دارای مقام بازرس ارشد بود.
The School Inspector visited our school.
بازرس مدرسه از مدرسه ما بازدید کرد.
بازرس کل، سربازرس، سرمفتش، بازرس ارشد، رئیس بازرسی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inspector» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inspector