گذشتهی ساده:
canvassedشکل سوم:
canvassedسومشخص مفرد:
canvassesوجه وصفی حال:
canvassing( canvas =) برای جمعآوری آرا فعالیت کردن، الک یا غربال کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was canvassing in Jam street.
من در خیابان جم تبلیغ انتخاباتی میکردم.
They were canvassing for Dr. Kamali.
آنها به نفع دکتر کمالی فعالیت انتخاباتی میکردند.
This was the fullest house-to-house canvass I have ever seen.
این کاملترین همهپرسی خانه به خانهای بود که من تاکنون دیدهام.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «canvass» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/canvass