امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Carving

ˈkɑːrvɪŋ ˈkɑːvɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    carved
  • شکل سوم:

    carved
  • سوم‌شخص مفرد:

    carves
  • شکل جمع:

    carvings

معنی

noun
حکاکی، بریدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد carving

  1. verb To cut
    Synonyms: graving, slicing, etching, dissecting, engraving, cleaving
  2. verb To form by cutting
    Synonyms: molding, splitting, whittling, slicing, severing, engraving, cutting, shaping, fashioning, trimming, slitting, scraping, etching, graving, stippling, chiselling, tooling, modelling, dissevering, dissecting, hewing, chipping, cleaving
  3. noun Removing parts from hard material to create a desired pattern or shape
    Synonyms: cutting
  4. noun Creating figures or designs in three dimensions
    Synonyms: sculpture

ارجاع به لغت carving

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «carving» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/carving

لغات نزدیک carving

پیشنهاد بهبود معانی