با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Etching

ˈetʃɪŋ ˈetʃɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    etched
  • شکل سوم:

    etched
  • سوم شخص مفرد:

    etches
  • شکل جمع:

    etchings

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
هنر قلم‌زنی، حکاکی، چاپ فلزی، کنده‌کاری
- She studied the technique of etching in her art class.
- او در کلاس هنر خود تکنیک قلم‌زنی را آموخت.
- The etching on the old mirror was intricate and beautiful.
- حکاکی روی آینه‌ی قدیمی پیچیده و زیبا بود.
noun countable
چاپ فلزی، چاپ روی فلز، طرح حکاکی‌شده
- The etching on the metal plate was incredibly detailed.
- چا‌پ روی صفحه‌ی فلزی به‌طرز باورنکردنی دقیق بود.
- The etching process involves using acid to create the design on the metal plate.
- فرآیند چاپ فلزی شامل استفاده از اسید برای ایجاد طرح روی صفحه‌ی فلزی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد etching

  1. noun art created by carving
    Synonyms: engraving, impression, imprint, inscription, mezzotint, photoengraving, photogravure, print, reproduction, rotogravure, transferring

ارجاع به لغت etching

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «etching» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/etching

لغات نزدیک etching

پیشنهاد بهبود معانی