امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inscription

ɪnˈskrɪpʃn ɪnˈskrɪpʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inscriptions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
نوشته، کتیبه، ثبت، نقش، نوشته خطی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the inscription of the names of the dead on the memorial tablet
- حک نام کشته‌شدگان بر لوحه‌ی یادبود
- Achamenian inscriptions
- کتیبه‌های هخامنشی
- The inscription on the first page of the book was brief and beautiful.
- سپاس‌نامه‌ی صفحه‌ی اول کتاب کوتاه و زیبا بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inscription

  1. noun message
    Synonyms:
    autograph caption dedication engraving epitaph heading imprint label legend lettering saying signature wording

ارجاع به لغت inscription

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inscription» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inscription

لغات نزدیک inscription

پیشنهاد بهبود معانی