فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Epitaph

ˈepətæf ˈepətɑːf

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

قبرنوشته، سنگ‌نوشته‌ی مزار، نوشته‌ی روی قبر، گورنوشته، گورنوشت

his epitaph begins thus: I am Iraj, Iraj the honey-tongued...

گورنوشته‌ی او چنین آغاز می‌شود: ایرجم، ایرج شیرین سخنم...

Writing an epitaph can be a meaningful way to honor a loved one’s memory.

نوشتن یک قبرنوشته می‌تواند راهی معنادار برای گرامیداشت یاد و خاطره‌ی یک عزیز باشد.

noun countable

کتیبه‌ی قبر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The simple epitaph read, "Beloved mother, forever in our hearts."

روی کتیبه‌ی قبر ساده نوشته شده بود: «مادر عزیز، تا ابد در قلب ما».

The poignant epitaph left by his family moved all who visited the cemetery.

کتیبه‌ی قبر اندوه‌باری که از خانواده‌ی او به جا مانده بود، همه‌ی کسانی که از قبرستان دیدن کردند را تحت‌تأثیر قرار داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد epitaph

  1. noun inscription on a gravestone
    Synonyms:
    memorial monument remembrance legend commemoration eulogy elegy epigraph sentiment hic jacet requiescat in pace

ارجاع به لغت epitaph

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «epitaph» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/epitaph

لغات نزدیک epitaph

پیشنهاد بهبود معانی