گذشتهی ساده:
captionedشکل سوم:
captionedسومشخص مفرد:
captionsوجه وصفی حال:
captioningشکل جمع:
captionsزیرنویس، شرح، توضیح، کپشن (متن زیر چیزی برای توضیح بیشتر)
Children were asked to write a caption for the picture in their textbook.
از کودکان خواسته شد تا برای عکس داخل کتاب درسیشان توضیحی بنویسند.
She posted a selfie and wrote a funny caption beneath it.
او سلفیای پست کرد و زیر آن کپشنی بامزه نوشت.
زیرنویس گذاشتن، توضیح نوشتن، کپشن نوشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each historical photo was carefully captioned to reflect the time period.
برای هر عکس تاریخی با دقت زیرنویس نوشته شده بود تا دورهی زمانی آن را نشان دهد.
The editor asked the team to caption all the images before publication.
ویراستار از اعضای تیم خواست تا قبلاز انتشار، برای تمام تصاویر کپشن بنویسند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «caption» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caption