آخرین به‌روزرسانی:

Caption

ˈkæpʃn ˈkæpʃn

گذشته‌ی ساده:

captioned

شکل سوم:

captioned

سوم‌شخص مفرد:

captions

وجه وصفی حال:

captioning

شکل جمع:

captions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

زیرنویس، شرح، توضیح، کپشن (متن زیر چیزی برای توضیح بیشتر)

Children were asked to write a caption for the picture in their textbook.

از کودکان خواسته شد تا برای عکس داخل کتاب درسی‌شان توضیحی بنویسند.

She posted a selfie and wrote a funny caption beneath it.

او سلفی‌ای پست کرد و زیر آن کپشنی بامزه نوشت.

verb - transitive

زیرنویس گذاشتن، توضیح نوشتن، کپشن نوشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

Each historical photo was carefully captioned to reflect the time period.

برای هر عکس تاریخی با دقت زیرنویس نوشته شده بود تا دوره‌ی زمانی آن را نشان دهد.

The editor asked the team to caption all the images before publication.

ویراستار از اعضای تیم خواست تا قبل‌از انتشار، برای تمام تصاویر کپشن بنویسند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caption

  1. noun heading; short description
    Synonyms:
    title head subtitle explanation legend inscription rubric underline

ارجاع به لغت caption

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caption» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caption

لغات نزدیک caption

پیشنهاد بهبود معانی