گذشتهی ساده:
underlinedشکل سوم:
underlinedسومشخص مفرد:
underlinesوجه وصفی حال:
underliningهمچنین میتوان از underscore بهجای underline استفاده کرد.
زیر چیزی خط کشیدن، زیر کلمهای خط کشیدن (بهویژه برای نشان دادن اهمیت)
Underline the words you don't know.
زیر واژههایی که نمیدانید خط بکشید.
The teacher asked us to underline the main ideas in the text.
معلم از ما خواست که زیر ایدههای اصلی متن خط بکشیم.
I always underline my favorite quotes in books.
من همیشه زیر نقلقولهای مورد علاقهام در کتابها خط میکشم.
تأکید کردن، مورد تأکید قرار دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The teacher underlined the importance of the upcoming final exams.
معلم بر اهمیت امتحانات نهایی پیشِرو تأکید کرد.
The report seeks to underline the seriousness of the economic crisis.
این گزارش در تلاش است تا جدیت این بحران اقتصادی را مورد تأکید قرار دهد.
تصریح کردن، بهروشنی نشان دادن، آشکار ساختن، شفافسازی کردن
The chart underlines the growth of the company over time.
این نمودار رشد شرکت در طول زمان را بهروشنی نشان میدهد.
In his words, the coach underlined the team's need to establish better communication.
مربی در گفتههای خود نیاز تیم به برقراری ارتباطات بهتر را تصریح کرد.
زیرخط، آندرلاین (خطی افقی که زیر چیزی یا بهویژه کلمهای کشیده میشود.)
I noticed a faint underline beneath the title of the book.
متوجه زیرخط کمرنگی در زیر عنوان کتاب شدم.
She drew a red underline beneath the important points in her notes.
او زیر نکات مهم یادداشتهایش زیرخط قرمز کشیده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «underline» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/underline