Underline

ˌʌndərˈlaɪn ˌʌndərˈlaɪn ˌʌndəˈlaɪn ˌʌndəˈlaɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    underlined
  • شکل سوم:

    underlined
  • سوم‌شخص مفرد:

    underlines
  • وجه وصفی حال:

    underlining

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb B1
زیر چیزی خط کشیدن، تأکید کردن، خط زیرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Underline the words you don't know.
- زیر واژه‌هایی که نمی‌دانید خط بکشید.
- He underlined the importance of unity.
- او اهمیت اتحاد را مورد تأکید قرار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد underline

  1. verb emphasize; mark
    Synonyms: accentuate, bracket, call attention to, caption, check off, draw attention to, feature, give emphasis, highlight, indicate, interlineate, italicize, play up, point to, point up, rule, stress, underscore

ارجاع به لغت underline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «underline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/underline

لغات نزدیک underline

پیشنهاد بهبود معانی