آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۶ دی ۱۴۰۳

    Underline

    ˌʌndərˈlaɪn ˌʌndəˈlaɪn

    گذشته‌ی ساده:

    underlined

    شکل سوم:

    underlined

    سوم‌شخص مفرد:

    underlines

    وجه وصفی حال:

    underlining

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از underscore به‌جای underline استفاده کرد.

    معنی underline | جمله با underline

    verb - transitive B1

    زیر چیزی خط کشیدن، زیر کلمه‌ای خط کشیدن (به‌ویژه برای نشان دادن اهمیت)

    Underline the words you don't know.

    زیر واژه‌هایی که نمی‌دانید خط بکشید.

    The teacher asked us to underline the main ideas in the text.

    معلم از ما خواست که زیر ایده‌های اصلی متن خط بکشیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I always underline my favorite quotes in books.

    من همیشه زیر نقل‌قول‌های مورد علاقه‌ام در کتاب‎‌ها خط می‌کشم.

    verb - transitive B2

    تأکید کردن، مورد تأکید قرار دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    The teacher underlined the importance of the upcoming final exams.

    معلم بر اهمیت امتحانات نهایی پیش‌ِرو تأکید کرد.

    The report seeks to underline the seriousness of the economic crisis.

    این گزارش در تلاش است تا جدیت این بحران اقتصادی را مورد تأکید قرار دهد.

    verb - transitive

    تصریح کردن، به‌روشنی نشان دادن، آشکار ساختن، شفاف‌سازی کردن

    The chart underlines the growth of the company over time.

    این نمودار رشد شرکت در طول زمان را به‌روشنی نشان می‌دهد.

    In his words, the coach underlined the team's need to establish better communication.

    مربی در گفته‌های خود نیاز تیم به برقراری ارتباطات بهتر را تصریح کرد.

    noun uncountable

    زیرخط، آندرلاین (خطی افقی‌ که زیر چیزی یا به‌ویژه کلمه‌ای کشیده می‌شود.)

    I noticed a faint underline beneath the title of the book.

    متوجه زیرخط کم‌رنگی در زیر عنوان کتاب شدم.

    She drew a red underline beneath the important points in her notes.

    او زیر نکات مهم یادداشت‌هایش زیرخط قرمز کشیده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد underline

    1. verb emphasize; mark
      Synonyms:
      stress underscore highlight feature accentuate emphasize point up call attention to draw attention to indicate point to play up caption mark give emphasis rule italicize check off bracket interlineate

    سوال‌های رایج underline

    گذشته‌ی ساده underline چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده underline در زبان انگلیسی underlined است.

    شکل سوم underline چی میشه؟

    شکل سوم underline در زبان انگلیسی underlined است.

    وجه وصفی حال underline چی میشه؟

    وجه وصفی حال underline در زبان انگلیسی underlining است.

    سوم‌شخص مفرد underline چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد underline در زبان انگلیسی underlines است.

    ارجاع به لغت underline

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «underline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/underline

    لغات نزدیک underline

    • - underlet
    • - underlie
    • - underline
    • - underling
    • - underlining
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.