بهگونهای احمقانه و غیرمنطقی، دیوانهوار
We can't afford the crazily expensive ticket prices.
قیمتهای بهطور غیرمنطقی گران بلیت از عهدهی ما خارج است.
Crazily, she felt shy when she saw him.
بهگونهای احمقانه، وقتی او را دید احساس خجالت کرد.
بهطور پراشتیاق و کنترلنشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The audience cheered crazily.
تماشاگران بهطور پراشتیاق و پرشور به تشویق پرداختند.
Sue started shouting crazily.
سو بهگونهای کنترلنشده شروع به فریاد زدن کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crazily» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crazily