فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Crazily

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌گونه‌ای احمقانه و غیرمنطقی، دیوانه‌وار

We can't afford the crazily expensive ticket prices.

قیمت‌های به‌طور غیرمنطقی گران بلیت از عهده‌ی ما خارج است.

Crazily, she felt shy when she saw him.

به‌گونه‌ای احمقانه، وقتی او را دید احساس خجالت کرد.

adverb

به‌طور پراشتیاق و کنترل‌نشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The audience cheered crazily.

تماشاگران به‌طور پراشتیاق و پرشور به تشویق پرداختند.

Sue started shouting crazily.

سو به‌گونه‌ای کنترل‌نشده شروع به فریاد زدن کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crazily

  1. adverb furiously
    Synonyms:
    madly wildly insanely maniacally hastily irrationally rashly rabidly ravingly psychotically witlessly

ارجاع به لغت crazily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crazily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crazily

لغات نزدیک crazily

پیشنهاد بهبود معانی