فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crazily

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    به‌گونه‌ای احمقانه و غیرمنطقی، دیوانه‌وار
    • - We can't afford the crazily expensive ticket prices.
    • - قیمت‌های به‌طور غیرمنطقی گران بلیت از عهده‌ی ما خارج است.
    • - Crazily, she felt shy when she saw him.
    • - به‌گونه‌ای احمقانه، وقتی او را دید احساس خجالت کرد.
  • adverb
    به‌طور پراشتیاق و کنترل‌نشده
    • - The audience cheered crazily.
    • - تماشاگران به‌طور پراشتیاق و پرشور به تشویق پرداختند.
    • - Sue started shouting crazily.
    • - سو به‌گونه‌ای کنترل‌نشده شروع به فریاد زدن کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد crazily

  1. adverb furiously
    Synonyms: irrationally, hastily, madly, rashly, witlessly, insanely, psychotically, maniacally, ravingly, rabidly, wildly

ارجاع به لغت crazily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crazily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crazily

لغات نزدیک crazily

پیشنهاد بهبود معانی