با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Catch Out

kætʃ aʊt kætʃ aʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb verb - transitive informal
    مچ کسی را گرفتن، دست کسی را رو کردن
    • - The journalist was known for his ability to catch out politicians who were being dishonest.
    • - این روزنامه‌نگار به دلیل توانایی‌اش در گرفتن مچ سیاستمدارانی که صادق نبودند مشهور بود.
    • - I was caught out when my boss discovered that I had been using company resources for personal use.
    • - وقتی که رئیسم متوجه شد که من از منابع شرکت برای استفاده‌ی شخصی بهره گرفته‌ام، دستم رو شد.
  • phrasal verb verb - transitive informal
    غافلگیر کردن
    • - The spy was able to catch out his target.
    • - جاسوس توانست هدفش را غافلگیر کند.
    • - The goalkeeper made an incredible save, catching out the opponent.
    • - این دروازه‌بان مهار باورنکردنی‌ای انجام داد و حریف را غافلگیر کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت catch out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «catch out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/catch-out

لغات نزدیک catch out

پیشنهاد بهبود معانی