آخرین به‌روزرسانی:

Catch Out

kætʃ aʊt kætʃ aʊt

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb verb - transitive informal

مچ کسی را گرفتن، دست کسی را رو کردن

The journalist was known for his ability to catch out politicians who were being dishonest.

این روزنامه‌نگار به دلیل توانایی‌اش در گرفتن مچ سیاستمدارانی که صادق نبودند مشهور بود.

I was caught out when my boss discovered that I had been using company resources for personal use.

وقتی که رئیسم متوجه شد که من از منابع شرکت برای استفاده‌ی شخصی بهره گرفته‌ام، دستم رو شد.

phrasal verb verb - transitive informal

غافلگیر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The spy was able to catch out his target.

جاسوس توانست هدفش را غافلگیر کند.

The goalkeeper made an incredible save, catching out the opponent.

این دروازه‌بان مهار باورنکردنی‌ای انجام داد و حریف را غافلگیر کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت catch out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «catch out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/catch-out

لغات نزدیک catch out

پیشنهاد بهبود معانی