فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Out Of Breath

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • collocation
    از نفس افتادن، نفس نفس زدن
    • - After running a marathon, I was completely out of breath
    • - بعد از دو ماراتن، کاملاً از نفس افتادم.
    • - Climbing up the steep hill left me out of breath.
    • - بالا رفتن از تپه‌ی شیب‌دار باعث شد نفس نفس بزنم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد out of breath

  1. adverb gasping for breath
    Synonyms: breathless, dyspneic, panting, short of breath, short-winded, winded

ارجاع به لغت out of breath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «out of breath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/be-out-of-breath

لغات نزدیک out of breath

پیشنهاد بهبود معانی