از نفس افتادن، نفس نفس زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After running a marathon, I was completely out of breath
بعد از دو ماراتن، کاملاً از نفس افتادم.
Climbing up the steep hill left me out of breath.
بالا رفتن از تپهی شیبدار باعث شد نفس نفس بزنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «out of breath» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/be-out-of-breath