Short-winded

ˈʃɔːrˈtwɪndəd ʃɔːtˈwɪndɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مبتلا به تنگی نفس، دچار تنگی نفس، دچار نفس‌تنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The short-winded man struggled to keep up with the group as they climbed the steep mountain.
- مرد مبتلا به تنگی نفس هنگام بالا رفتن از کوه شیب‌دار تلاش کرد تا با گروه همراه شود.
- The doctor diagnosed the patient as short-winded and prescribed medication to help improve their breathing.
- پزشک تشخیص داد که بیمار دچار تنگی نفس است و برای کمک به بهبود تنفس او دارویی را تجویز کرد.
adjective
مختصر، کوتاه، موجز
- The short-winded meeting ended earlier than expected.
- این نشست کوتاه زودتر از حد انتظار به پایان رسید.
- The short-winded explanation left me confused and wanting more information.
- توضیح مختصر من را سردرگم کرد و خواستار اطلاعات بیشتر شدم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد short-winded

  1. adjective Breathing laboriously or convulsively
    Synonyms: blown, pursy, winded

ارجاع به لغت short-winded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «short-winded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/short-winded

لغات نزدیک short-winded

پیشنهاد بهبود معانی