فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Find Out

faɪnd aʊt faɪnd aʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    found out
  • شکل سوم:

    found out
  • سوم‌شخص مفرد:

    finds out
  • وجه وصفی حال:

    finding out

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb A1
دریافتن، پی بردن، کشف کردن، فهمیدن، متوجه شدن (با مشاهده، مطالعه و تحقیق)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Scientists are working hard to find out what causes this rare disease.
- دانشمندان سخت در تلاشند تا کشف کنند علت این بیماری نادر چیست.
- He found out that his ancestors were from a small village in northern Iran.
- او دریافت که نیاکانش اهل روستای کوچکی در شمال ایران بودند.
- She found out the truth after reading several articles on the topic.
- او پس‌از خواندن چندین مقاله درباره‌ی موضوع، به حقیقت پی برد.
- I finally found out where the strange noise was coming from.
- بالاخره فهمیدم صدای عجیب از کجا می‌آمد.
phrasal verb
مچ کسی را گرفتن، پی بردن، فهمیدن، آشکار کردن، برملا کردن
- She found out that her colleague was leaking confidential information.
- او فهمید که همکارش درحال افشای اطلاعات محرمانه است.
- The truth about the stolen money finally got found out.
- حقیقت درباره‌ی پول دزدی بالاخره برملا شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد find out

  1. verb discover, learn
    Synonyms:
    see learn identify detect note hear determine realize perceive ascertain expose reveal uncover disclose divine catch on observe catch unmask unearth
    Antonyms:
    hide conceal cover

ارجاع به لغت find out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «find out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/find-out

لغات نزدیک find out

پیشنهاد بهبود معانی