فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Boutique

buːˈtiːk buːˈtiːk buːˈtiːk

شکل جمع:

boutiques

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

کسب‌وکار بوتیک، دکان، مغازه‌ (کوچک)

I bought a beautiful dress from a boutique downtown.

من یک لباس زیبا از مغازه‌ای در مرکز شهر خریدم.

Let's stop by that cute little boutique and see if they have any sales.

بیایید به آن بوتیک کوچک زیبا سر بزنیم و ببینیم آیا آن‌ها فروش دارند یا خیر.

noun countable

کسب‌وکار شرکت (کوچک) (با خدمات یا محصولات بسیار تخصصی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The boutique specializes in leather goods.

این شرکت در محصولات چرمی تخصص دارد.

Her boutique specializes in handmade jewelry.

شرکت او در جواهرات دست‌ساز تخصص دارد.

adjective

کسب‌وکار اختصاصی، تخصصی

The boutique winery offered unique and limited edition wines.

کارخانه‌ی شراب‌سازی تخصصی، شراب‌های منحصربه‌فرد و تعداد محدودی را ارائه می‌کرد.

The boutique bakery specialized in artisanal pastries and cakes.

نانوایی اختصاصی در شیرینی‌ها و کیک‌های سنتی تخصص یافته است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد boutique

  1. noun shop
    Synonyms:
    store shop gift store booth concession specialty shop exclusive shop franchise

ارجاع به لغت boutique

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «boutique» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/boutique

لغات نزدیک boutique

پیشنهاد بهبود معانی