امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Ministry

ˈmɪnəstri ˈmɪnəstri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ministries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
وزارت، وزیری، وزارتخانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- ministry of education
- وزارت آموزش و پرورش
- ministry of health
- وزارت بهداشت
- ministry of justice
- وزارت دادگستری
- The ministry is housed in a tall building.
- وزارتخانه در ساختمان بلندی قرار دارد.
noun countable
کشیش، روحانی
- The church needed a highly trained ministry.
- کلیسا نیازمند کشیشان تحصیل‌کرده بود.
- during his ministry in that church
- طی دوران کشیشی خود در آن کلیسا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ministry

  1. noun The functions of the clergy
    Synonyms:
    pastoral care preaching exhortation administration of the sacraments prayer spiritual leadership service
  1. noun The clergy
    Synonyms:
    the cloth clergymen ecclesiastics clerics the clerical order priesthood the pulpit clericals prelacy vicarage the desk clergy priestery
  1. noun A department of state
    Synonyms:
    bureau administrative agency executive-branch

لغات هم‌خانواده ministry

ارجاع به لغت ministry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ministry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ministry

لغات نزدیک ministry

پیشنهاد بهبود معانی