فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clergy

ˈklɜrːdʒi ˈklɜːdʒi

شکل جمع:

clergies

معنی و نمونه‌جمله

noun

مرد روحانی، کاتوزی، روحانیون، دین یار

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

He was rumored to be an enemy of the English clergy.

شایع بود که او دشمن روحانیون انگلیس است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clergy

  1. noun ministry of church
    Synonyms:
    clerics ecclesiastics priesthood the cloth holy order pastorate churchpersons prelacy diaconate deaconry rabbinate the pulpit canonicate canonry cardinalate the desk conclave

ارجاع به لغت clergy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clergy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clergy

لغات نزدیک clergy

پیشنهاد بهبود معانی