فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Clergy

ˈklɜrːdʒi ˈklɜːdʒi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    clergies

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    مرد روحانی، کاتوزی، روحانیون، دین یار
    • - He was rumored to be an enemy of the English clergy.
    • - شایع بود که او دشمن روحانیون انگلیس است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد clergy

  1. noun ministry of church
    Synonyms: canonicate, canonry, cardinalate, churchpersons, clerics, conclave, deaconry, diaconate, ecclesiastics, first estate, holy order, pastorate, prelacy, priesthood, rabbinate, the cloth, the desk, the pulpit

ارجاع به لغت clergy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clergy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clergy

لغات نزدیک clergy

پیشنهاد بهبود معانی