اجازه
I can't make any decisions without her say-so.
نمیتوانم بدون اجازهی او تصمیم بگیرم.
He didn't have the say-so to sign the contract.
او اجازه نداشت قرارداد را امضا کند.
حرف (بدون مدرک)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I don't trust his say-so.
من به حرف او اعتماد ندارم.
His say-so is not enough to convince me.
حرفش من را قانع نمیکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «say-so» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/say-so