شکل جمع:
receptionistsمسئول پذیرش، متصدی پذیرش، منشی، پذیرشگر، پذیرنده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She worked as a receptionist at a busy law firm.
او در شرکت حقوقی شلوغی بهعنوان مسئول پذیرش مشغول به کار بود.
The receptionist greeted every visitor with a warm smile.
پذیرشگر با لبخندی گرم از هر بازدیدکنندهای استقبال کرد.
The hotel receptionist helped us book a city tour.
مسئول پذیرش هتل به ما کمک کرد تور شهریای رزرو کنیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «receptionist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/receptionist