آخرین به‌روزرسانی:

Come Into

معنی‌ها

phrasal verb C2

حاصل کردن، به دست آوردن، به ارث بردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده
phrasal verb

داخل شدن، ملحق شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد come into

  1. phrasal verb inherit (money)
  1. phrasal verb be a factor in

ارجاع به لغت come into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/come-into

لغات نزدیک come into

پیشنهاد بهبود معانی