گذشتهی ساده:
fetchedشکل سوم:
fetchedسومشخص مفرد:
fetchesوجه وصفی حال:
fetchingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تولید کردن، عمل آوردن، به نتیجه رساندن
fetch and carry (for somebody)
خرحمالی کردن (برای کسی)، کار (برای کسی) انجام دادن، کار خانه کردن (برای کسی)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fetch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fetch