آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Pay Back

ˈpeɪ ˌbæk ˈpeɪ ˌbæk

گذشته‌ی ساده:

paid back

شکل سوم:

paid back

سوم‌شخص مفرد:

pays back

وجه وصفی حال:

paying back

معنی pay back | جمله با pay back

phrasal verb B1

بازپرداختن، پس دادن پول، تسویه کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

مشاهده

It took him a year to pay back his debts.

یک سال طول کشید تا بدهی‌هایش را تسویه کند.

Don’t worry, I’ll pay it back as soon as I get my salary.

نگران نباش، به‌محض اینکه حقوقم را بگیرم، پول را پس می‌دهم.

phrasal verb

تلافی کردن، انتقام گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Sara finally paid him back for his rude comments.

سارا بالاخره از او به‌خاطر حرف‌های بی‌ادبانه‌اش انتقام گرفت.

You hurt me once, and I’ll make sure to pay you back.

یک بار من را آزار دادی، و مطمئن باش تلافی‌اش را درمی‌آورم.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت pay back

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pay back» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pay-back

لغات نزدیک pay back

پیشنهاد بهبود معانی