با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Come Through

ˈkəmˈθruː kʌmθruː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb C2
(خبر یا منظور و پیام) رسیدن، بیان کردن، دریافت کردن، دریافت شدن، درک کردن، نشان دادن، فرستادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Have the test results come through yet?
- نتایج آزمایش رسیده است؟
- a writer whose personality comes through clearly in her writings
- نویسنده‌ای که شخصیتش در نوشته‌هایش به وضوح درک می‌شود
phrasal verb
رفتن، آمدن، رسیدن
- The reporter promised to come through with breaking news as soon as it was confirmed.
- گزارشگر قول داد با اخبار فوری به محض تایید شدن بیاید.
- I hope my friend can come through with the news about the job interview.
- امیدوارم دوستم با خبر مصاحبه‌ی شغلی بیاید.
phrasal verb
سر قول خود ماندن، به تعهد خود عمل کردن، انجام دادن، عمل کردن
- The company needs to come through with their promise to deliver the product on time.
- شرکت باید به تعهدش مبنی بر تحویل به موقع محصول عمل کند.
- I'm counting on you to come through and finish the project before the deadline.
- روی تو حساب کرده‌ام که به قولت عمل کنی و پروژه را قبل از سررسید تمام کنی.
phrasal verb
تحمل کردن، طاقت آوردن، تاب آوردن، بهبود یافتن (بعد از بیماری)، زنده ماندن، جان سالم به در بردن
- I knew I could count on my friends to help me come through this tough time.
- می‌دانستم که می‌توانم روی کمک دوستانم برای تحمل این دوران سخت حساب کنم.
- They were able to come through the economic downturn.
- آن‌ها می‌توانستند رکود اقتصادی را تاب بیاورند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد come through

  1. phrasal verb accomplish goal
    Synonyms: achieve, be successful, be victorious, carry out, chip in, contribute, kick in, pitch in, prevail, score, succeed, triumph, win
    Antonyms: fail
  2. phrasal verb survive bad situation
    Synonyms: endure, live through, persist, pull through, ride, ride out, survive, weather storm, withstand
    Antonyms: fail
  3. phrasal verb keep one's promise

ارجاع به لغت come through

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «come through» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/come-through

لغات نزدیک come through

پیشنهاد بهبود معانی