دیوانهوار، به طور جنونآمیز
They sometimes gabbled insanely.
گاهی اوقات دیوانهوار وراجی میکردند.
She was insanely mad.
بهطور جنونآمیزی عصبانی بود.
به شدت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She gets insanely jealous if he looks at another woman.
وقتی شوهرش به خانمی دیگر نگاه میکند، به شدت حسادت میکند.
She giggled insanely.
به شدت خندید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «insanely» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/insanely