بهطور غیرمنطقی، بهطور غیرمعقول، از روی بیخردی، بهطور بیدلیل، جاهلانه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
When she doesn't take her medications she sometimes acts irrationally.
هنگامی که داروهایش را مصرف نمیکند، گاهیوقتها غیرمنطقی عمل میکند.
Like all football fans I have been brought up to be irrationally suspicious of referees.
همانند همهی هواداران فوتبال بهگونهای بار آمدهام که بهطور بیدلیل و غیرمنطقی نسبت به داوران مشکوک باشم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «irrationally» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/irrationally